آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

"بنام آنکه هستی را آفرید وهدایت را راه گشای بشرقرار داد،وبرای این هدایت وطریقت رهبرانی برگزیدتا ما،انسانها از آدم تا خاتم(ص) بتوانیم درمسیرحرکت انسانی والهی راه را از بیراهه دربیابیم"

"راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست، آن را درست بپیماییم "

آخرین نظرات

خوشا گریه ، نه این گریه !

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۱۰ ب.ظ

خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت چو روزی پسرش رفت...

خوشا قصه ی یعقوب ! که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است ...

خوشا چاه ! همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی خون ریخت در آن جا و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه !
وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه !

خوشا قصه ی یعقوب ! که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر ...»

عجب مجلس گرمی شده این جا ،
همین کنج اتاقم که به جز من
و به جز روضه ی ارباب، کسی نیست وَ انگار که عالم همه جمعند همین جا !
و انگار که این پنجره و فرش و در و ساعت و دیوار ، گرفتند دمِ حضرت ارباب :
حسین جان، حسین جان، حسین جان، حسین جان...

  • سام دادرس

خوشا گریه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی