▪ نقل ازحاج محمدنوروزی
توی چند سالی که به زائرهای ایرانی تو کربلا محافظ میدادن از طرف دولت عراق،قسمت شد مایه سفر رفتیم کربلا،بعداز چن روز به محافظمون که فارسیم بلد بودگفتم:چن ساله تو کربلا هستی،یه خاطره یایه چیز جالبی که دیدی برامون بگو...
گفت:حاجی من تو زمان صدام محافظ داماد صدام بودم،یه روز با من وچن تاسرباز رفتیم حرم حضرت عباس(ع)...
حرم رو خالی کردن!
من تعجب کردم،چون داماد صدام بغض اهل بیتو داشت،تعجب کردم چون این برای زیارت اینجا نیومده..
رفتیم تو حرم..
اسلحه شو دراورد..
یه تیر زدبه قفل در کوچیکه ضریح،بعد درو باز کرد رفت تو ضریح..
پاشو گذاشت رو سنگ قبر حضرت عباس..
- ۰ نظر
- ۱۹ آذر ۹۳ ، ۱۹:۳۱