آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

"بنام آنکه هستی را آفرید وهدایت را راه گشای بشرقرار داد،وبرای این هدایت وطریقت رهبرانی برگزیدتا ما،انسانها از آدم تا خاتم(ص) بتوانیم درمسیرحرکت انسانی والهی راه را از بیراهه دربیابیم"

"راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست، آن را درست بپیماییم "

آخرین نظرات

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بصیرتی» ثبت شده است

ذوالقرنین که نامش در قرآن مجید آمده با لشگر فراوانى از بیابانى عبور مى‏کرد، پیرمردى را دید مشغول نماز است و به عظمت ذوالقرنین توجهى نکرد،

 

 ذوالقرنین از بزرگى روح او در تعجّب شد، پس از تمام شدن نمازش به او گفت: چگونه با دیدن خدم و حشم بزرگى دستگاه من نهراسیدى و در حال تو تغییرى پیدا نشد، عرضه داشت: با کسى مشغول مناجات بودم که قدرت و لشگرش بى‏نهایت است، ترسیدم از او منصرف‏ شوم و به تو متوجه گردم از عنایتش محروم گردم و دیگر دعایم را اجابت ننماید!

  ذوالقرنین فرمود: اگر مرا همراهى کنى تمام خواسته‏هایت را اجابت مى‏کنم، عرضه داشت: من حاضرم همه جا با تو باشم به شرط آن که چهار چیز برایم ضمانت کنى:

 اول: صحتى که هرگز بیمارى از پس آن نباشد.

 دوم: نعمتى که زوال نداشته باشد.

 سوم: جوانى و قدرتى که پیرى و سستى در آن دیده نشود.

  چهارم: حیاتى که مرگ نداشته باشد.

  ذوالقرنین گفت: مرا هرگز بر این امور قدرت نیست، عابد گفت: پس من از کسى که تمام امور در تحت قدرت اوست دست برنمى‏دارم و به شخصى که مثل خود من عاجز و محتاج به غیر است تکیه نمى‏نمایم‏ .

  • سام دادرس


زیبا و دلربا کسی است که از هر دو چهان آزاد باشد

 

و دوست بدارد آن را که مهدی دوستش دارد

 

زیبا و دلربا کسی است که از هر دو چهان آزاد باشد

 

 و دوست بدارد آن را که مهدی دوستش دارد

 

و دشمن بدارد آن را که مهدی دشمنش می دارد

 

و اغماض کند و ندیده بگیرد آن را که مهدی این چنین می کند

 

وقتی معیار هایمان برای زندگی شد کربلا

 

 ما هم سوختن عاشقی را می بینیم و دیوانه خطابش نمی کنیم و می گوییم

 

  ما رایت ال جمیلا                 

 

همه ی دین و زیبای و زندگی این دنیا و آن دنیا همه بجز محبت و عشق نیست

 

 آن که دلداده باشد عاقلانه ترین و زیبا ترین زندگی را خواهد داشت

 

  هل الدین الا الحب

 

کسی که هنگام سال تحویل بجای این که کنار ایل و تبار خویش باشد

 

همه ی گره هایش را از دنیا می گشاید و چادرش را خاکی می کند به یاد چادر خاکی مادر

 

تا بلکه با درک بهتر ماجرا های کوچه در غم مادر شریک باشد و بلکه همن چادرش بوی زهرا(س) را بگیرد

 

آیا این مجنون نیست؟

 

نه نیست و عاقلانه ترین زندگی را دارد ، زندگی عاشقانه

 

اگر عاشق شدید و دلداده

 

و اگر راهی کربلای ایران شدید این حقیر هم یادتان نرود



  • سام دادرس

طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد...

 یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود.

 معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.

 پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.

 *..به اسامی مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است. شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر.*

  • سام دادرس