آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

"بنام آنکه هستی را آفرید وهدایت را راه گشای بشرقرار داد،وبرای این هدایت وطریقت رهبرانی برگزیدتا ما،انسانها از آدم تا خاتم(ص) بتوانیم درمسیرحرکت انسانی والهی راه را از بیراهه دربیابیم"

"راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست، آن را درست بپیماییم "

آخرین نظرات

۷۱ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

سرخوش ز علی  رهبر عرفانی خویشم
شوریده دل آن مه ایمانی خویشم*
 بعد از سفر روح خدا در شب غربت*
دلبسته به دلدار خراسانی خویشم*
سرباز شدم در ره دلداری دلدار*
خرم دل و جان زین ره دلداری خویشم*
یک چند پشیمان نشوم زین عمل خویش*
عمریست پریشان ز پریشانی خویشم*
گفتند که این قافله سر میرسد اما*
من پشت سر رهبر طوفانی خویشم*
تا کور شود چشم عدو و سر فتنه*
جان میدهم و شاد ز جانبازی خویشم*
آخر تو دهی پرچم اسلام به صاحب*
تا روز فرج یار علمدار خراسانی خویشم*

اللهم احفظ قائدنا و
امامنا الخامنه ای*.

  • سام دادرس

خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت چو روزی پسرش رفت...

خوشا قصه ی یعقوب ! که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است ...

خوشا چاه ! همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی خون ریخت در آن جا و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه !
وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه !

خوشا قصه ی یعقوب ! که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر ...»

عجب مجلس گرمی شده این جا ،
همین کنج اتاقم که به جز من
و به جز روضه ی ارباب، کسی نیست وَ انگار که عالم همه جمعند همین جا !
و انگار که این پنجره و فرش و در و ساعت و دیوار ، گرفتند دمِ حضرت ارباب :
حسین جان، حسین جان، حسین جان، حسین جان...

  • سام دادرس

زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست‏

فلک شیدا، پریشان روزگار است‏

دلا، آدیـنه شد، دلبر نیامد

غروب انتظارم سرنــیامد

همه دلها پر از آه وغم و درد

همه آلاله‏ ها پــژمرده و زرد
اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم

  • سام دادرس

▪بسم الله الرحمن الرحیم▪
◾یٰٓاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوابُیوتًا
غَیرَبُیوتِکُم حَتّیٰ تَستَأنِسواوَتُسَلِّموا
عَلیٰٓ اَهلِها
ذ ٰلِکُم خَیرٌ لَکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرون
ای کسانی که ایمان آورده اید٬
به خانه هایی غیرازخانه های خودتان
واردنشوید
تاآن که اجازه بگیریدوبراهل آن سلام گویید
این برای شمابهتراست٬باشدکه متذکرشوید.
◾سوره نور◾◾آیه۲۷◾

  • سام دادرس

اگرسگ گرسنه ای به شما روی بیاورد وهمراه شما نان و گوشت باشد آیا به گفتن چخ سگ میرود؟؟
چوب هم بلند کنی فایده ندارد او گرسنه است و چشمش به غذا و دست بردار نیست. امااگر هیچ همراه نداشته باشی میفهمد چیزی نداری و میرود.....
دل شما مورد نظر شیطان است.....
نگاهی به دل میکند اگر آذوقه اش در آن بود، حب مال زر زیور شهوت بخل حسادت و..... همانجا متمرکز میشود صدبار هم بگو:              اعوذبالله من الشیطان الرجیم ... فایده ندارد
اگر طعمه اش را دور کنی آنگاه می بینی با یک استغفار فرار میکند.......

استغفرلله ربی و اتوب الیه

  • سام دادرس

در مسیر کوفه تا شام  اولین منزلی که فرود آمدیم مأموران ابن زیاد را دیدیم که سراسیمه در حال فرارند و بعد از مدتی برگشتند علت را جویا شدیم ، گفتند: صحنه ای عجیب را شاهد بودیم! در حال عیش و نوش و میگساری بودیم که دیدیم دستی از دیوار مقابل بیرون آمد و بیتی بر روی دیوار نوشت: (( آیا امتی که حسین را کشتند امید شفاعت جد او را دارند در روز حساب؟!!)) ما هم وحشت کردیم  و متفرق شدیم...
در ادامه شبی که به قِنسرین رسیدیم آن شب را در کنار کلیسایی اتراق کردیم، نیمه شب راهب کلیسا به سمت ماموران ابن زیاد آمد و گفت من متوجه نورى شدم که از زمین تا آسمان مى درخشید، بیرون آمدم مشاهده کردم که نور از یکی از سرهاست که شما بر نیزه کرده اید! پرسید:
این سر کیست ؟                  گفتند : سر حسین بن على
گفت : کدام على ؟                گفتند: على بن ابیطالب .
گفت : مادرش کیست ؟          گفتند :فاطمه دختر رسول خدا.
گفت : دختر پیامبرتان ؟         گفتند : بلى !
راهب گفت: واى بر شما چه بد مردمى هستید. اگر مسیح فرزندى داشت، او را روى مژه چشممان نگهدارى مى کردیم ممکن است ده هزار دینار به شما بدهم و این سر را تا صبح به من بسپارید؟!
راهب دینار را داد و سر را تحویل گرفت و آنرا شستشو داده بود و معطر گردانیده بود... می گفت: سر را روى زانو گذاشتم و تمام شب را زار زار گریه مى کردم و تا صبح سر حسین را مخاطب قرار دادم و گفتم : (( گواهى مى دهم که جز خداى یکتا خدائى نیست و گواهى مى دهم که محمد جد تو رسول خدا است و من بر دین جد توام . مرا در قیامت نزد جد خود شفاعت کن.))
جالب است برایتان بگویم که نزدیک شام مأمورین سر اباعبدالله علیه السلام خواستند دینارها را بین هم تقسیم کنند، وقـتـى کیسه هاى زر را گشودند مشاهده نمودند که دینارهاى طلا به خزف تبدیل شده بود که یک طرف آن مکتوب بود: ((وَ لا تـحسَبَنّ اللّه غـافـِلاً عَـمـّا یَعمل الظّالِمون)) و در طرف دیگر حک شده بود: ((وَ سَیَعلَمُ الّذینَ ظَلَموا اَىَّ مُنقَلِبٍ یَنقَلِبون .))

السَّلامُ عَلَی المَدفونینَ بِلا اَکفان : سلام بر آن دفن شدگان بدون کفن
السَّلامُ عَلَی الرّووس المُفَرَّقَه عَنِ الاَبدان : سلام بر آن سرهای جدا افتاده از بدنها

صواعق المحرقه ، ابن حجر ، ص 192- 231

  • سام دادرس

وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد...
اما در برابر ساده ترین حکم آقا یعنی حرمت جک های قومیتی تمکین نمی کنیم...
میگوییم....
سید علی فرمان دهد جان را نثارش میکنیم
اما حتی به فرمان ضرورت عمل به قوانین راهنمایی و رانندگی عمل نمی کنیم...
میگوییم...
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند
اما دقیقا مانند کوفیان فقط امام را محبیم و نه مطیع.
امام خامنه ای فرمود: جهاد فرهنگی! و ما در تابستان گرما را و در زمستان سرما را بهانه کردیم...
امام خامنه ای فرمود: حمایت از کالای ایرانی! و ما از تلفن همراه تا لباس تنمان خارجی ست...
امام خامنه ای فرمود:  توهین به مقدسات اهل سنت حرام است! و ما همچنان پیرو احساسات خویشیم...

امام خامنه ای فرمود: بصیرت! و ما امروز پیرو دشمن در صدد تخریب مقدسات خود هستیم!
وای بر ما...

با این وجود سخت نیست درک کردن شب شهادت امام صادق که میگویند امام را در حالى میبردند که هیچکدام یک از چند هزار شاگرد آن بزرگوار در مدینه از خانه خود بیرون هم نیامدند

و هنوز به گوش میرسد        

أین عمّار؟؟؟"

  • سام دادرس

امام علی(ع): از خدا مى‏ خواهیم که ما و شما را از کسانى قرار دهد که هیچ نعمتى آنها را مست و مغرور نمیسازد و هیچ هدفى آنها را از طاعت پروردگار باز نمى ‏دارد و پس از فرا رسیدن مرگ، پشیمانى و اندوه دامانشان را نمیگیرد.

( امیرمومنان با این دعا، سرمشق و الگوی مهمی را برای یاران و پیروان خود برای همیشۀ تاریخ ترسیم نموده است.)
خطبه 64

  • سام دادرس

اربعین پای پیاده سفر کرب و بلا
 

امشب دل من دو چشم نم میخواهد

اصرار نکن چرا؟!...دلم میخواهد!

ایــوان نجف....                                                 ضــریح....                                           گنبـــد....                

                                                                   حیـــدر...

آقا بطلب دلم حرم میخواهد!!! 

  • سام دادرس


یکم که گذشت تلویزیون اومد تو خونه ها همه تو مهمونی ها به شکل (ن) مینشستند. تلویزیون جلو بقیه روبروش!
اما الان ها
همه تو مهمونی ها اینجوری مینشینند : : : : : : : : : : . .
هر کسی با گوشی خودش ( : ) !!
اگه گفتی اون دو نقطه تنها آخر کیه هستند!!
پدربزرگ و مادر بزرگ هستند که گوشی ندارند اگه هم دارند اینترنت و وایبر و لاین ندارند!
همونها که قبلا برای جمع های مهمونی خاطره تعریف میکردند و الان متعجبانه به دیگران نگاه میکنن!!
همونها که کم کم از بین ما میرند و ما یادمون میره یه زمانی پیش ما بودند.
به احترام بزرگترها در مجالس و مهمونی هاگوشی هامون رو از جیبهامون درنیاریم!

  • سام دادرس