آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

"بنام آنکه هستی را آفرید وهدایت را راه گشای بشرقرار داد،وبرای این هدایت وطریقت رهبرانی برگزیدتا ما،انسانها از آدم تا خاتم(ص) بتوانیم درمسیرحرکت انسانی والهی راه را از بیراهه دربیابیم"

"راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست، آن را درست بپیماییم "

آخرین نظرات

حکایت دو برادر

شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۲۷ ب.ظ

دو برادر از یک پدر ومادر، یکی در لشکر امام حسین علیه السلام ودیگری درلشکر یزید بود،

 

 روز عاشورا که مشخص شد جنگ قطعی است، برادری که با حضرت ابی عبدالله الحسین بود دلش برای برادر دیگر می‌سوخت، ناراحت بود، گفت من وظیفه دارم با او صحبت کنم. با اجازه امام برادر را صدا کرد و خیلی خوب با برادر خود حرف زد و برادر او شنید، در جواب برادر بسیار پاسخ بدی داد و وسوسه کرد، که او را گول بزند؛ ولی برادر او می‌دانست که قرآن فرمود: در برابر دشمنان اذیت می شوی.همه حرفهای برادرش را گوش داد وگفت بدبخت و جهنمی هستی. این یک نمونه از صبر در مقابل وسوسه‌هاست.

 

پایگاه عرفان

  • سام دادرس

بصیرتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی