آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

یارفیق من لا رفیق له

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...

"بنام آنکه هستی را آفرید وهدایت را راه گشای بشرقرار داد،وبرای این هدایت وطریقت رهبرانی برگزیدتا ما،انسانها از آدم تا خاتم(ص) بتوانیم درمسیرحرکت انسانی والهی راه را از بیراهه دربیابیم"

"راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست، آن را درست بپیماییم "

آخرین نظرات

پاسخ به یک شبهه

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ

دوستی می‌گفت: چرا دین اسلام برای تک تک و جزئی‌ترین مسائل زندگی حکم داده است؟ ما هیچ اراده و اختیاری از خود نداریم و اینکه اسلام برای همه چی حکم  داده یعنی به ما و عقل ما اعتماد ندارد؟

در پاسخ به نکات ذیل توجه نمایید:

الف – علم:
آیا کسی که انسان و هر آن چه در عالم هست را بر اساس اندازه‌ها و قوانین مترتب بر آنها و بالتبع آثارشان در تعامل با یک دیگر خلق کرده است، می‌تواند دفترچه راهنما صادر کند و بگوید که اینها چیستند و چگونه باید از هر چیزی استفاده کرد، یا مخلوقی که ره‌جو و محتاج هدایت است و رشدش مستلزم هدایت علیمانه و حکیمانه است می‌تواند راهنما باشد؟ قانون (احکام) باید منطبق با قوانین حاکم بر خلقت باشد که مستلزم علم به تمامی خلقت و اندازه‌های (مقدرات) آنهاست، نه من درآوردی یا اعتباری. آیا می‌شود یکی خلق کند و دیگری قوانینش را وضع کند؟!
بشر برای خودش هم نمی‌پسندد که چیزی را درست کند، اما قوانین حاکم بر آن و نیز راهنمای استفاده از آن را دیگری صادر کند، آن هم کسی که علم به آن ندارد. اما می‌خواهد در قانونگزاری شریک خدا شود! بشر هیچ نمی‌داند، و لی مدعی است که «من، عقل و علم دارم»! در حالی که (وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ – و الله می‌داند و شما نمی‌دانید/البقره، 232) – الله جلّ جلاله، مبتنی بر علم و حکمتش هر چیزی را بر اساس اندازه‌هایش خلق کرده است؛ لذا در مالکیت و نیز قانونگزای شریک نمی‌گیرد.
«الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا» (الفرقان، 2)


ترجمه: خدایى که فرمانروایى آسمان‏ها و زمین از آن اوست، و فرزندى اختیار نکرده و براى او شریکى در فرمانروایى نبوده است، و هر چیزى را آفریده و حدّ و اندازه‏اى براى آن تدبیر نموده است.
مالکیت:
کسی اجازه دارد و می‌تواند قوانینِ درست، هدایت کننده و رشد دهنده‌ای وضع نماید که مالک باشد. نه این که مالک کسی باشد، اما قانونگزار کس دیگری باشد.
بشری که خالق و مالک خودش و هیچ چیز دیگری نیست، نمی‌داند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا می‌رود و در این مسیر چه باید بکند و چه نباید بکند، چگونه می‌خواهد قوانین چگونگی پیمودن راه و سالم رسیدن به مقصد را وضع نماید؟
به آیه ذیل دقت نمایید؛ اصول اولیه مالکیت را که بشر فاقد آن است بیان می‌دارد. می‌فرماید:
«وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ وَلَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا یَمْلِکُونَ مَوْتًا وَلَا حَیَاةً وَلَا نُشُورً» (الفرقان، 3)
ترجمه: و به جاى خدا معبودهایى گرفتند که چیزى را نمى‏آفرینند و خود آفریده مى‏شوند و براى خودشان مالک زیان و سودى نیستند، و تسلّطى بر مرگ و حیات و برانگیختن پس از مرگ ندارند.
یعنی انسان، هر چه را إله، رب و قانگزار خود فرض کند:
*- کسی را خلق نکرده؛
*- خودش نیز مخلوق است؛
*- مالک خودش و نفع و ضرر خودش نیز نیست؛
*- نه اکنون که هست، خود را به وجود آورده، نه مرگش در اختیار اوست، نه حیات مجدد و بعثتش در قیامت را مالک است.
جامعیت:
اما سؤال شد که خداوند حکیم، چرا برای هر امری، قانونی وضع کرده است؟ برای این که اولاً: - انسان باید در هر امری «عبد» باشد، و بندگی و عبادت مستلزم اطاعت است و اطاعت نیز در مقابل امر و نهی است – ثانیاً: تمامی اجزای عالم و فعل و انفعالات، به دیگر مرتبط و در یک دیگر تأثیر دارند. پس خلاء قانون، یعنی ضعف قانونگزاری و خداوند قانونگزار، منزه (سبحان) از هر ضعفی می‌باشد. حتی چگونگی طهارت ما، در چگونگی سایر رفتارهای شخصی و اجتماعی ما، در ساختار شاکله ما ... و خلاصه در سلامت بدن و رشد معنوی ما، تأثیر مستقیم دارد. ثالثاً: دینی که حتی در یک امر جزئی
 انسان را به حال خودش رها کرده باشد، دین الهی نیست، چرا که خداوند حکیم و هادی، بنده‌اش را در هیچ حال و آنی، رها و بلاتکلیف نمی‌گذارد.
حال آیا عقلانی و حکیمانه است که خداوند بخشی از قوانین را خودش وضع نماید و بخشی دیگر را به خلقش واگذار نماید؟!
اختیار:
گاهی انسان (به خاطر همان جهل و ضعف)، تلاش دارد تا اختیار را علیه همان خدایی که به او اختیار داده، به کار گیرد (در عین حال مدعی برخورداری از عقل سالم و کامل هم می‌شود)؛ و کفر، شرک، الحاد و عصیان نیز از همین‌جا آغاز می‌شود.
لازم است انسانی که عقل یا ادعای عقل و علم دارد، کمی به خود بیاندیشد که اختیارش در چیست و به چه مقدار؟ وقتی انسان نه خلق کرده، نه علم دارد و نه مالک نفع و ضرر خویش است، دیگر چه اختیاری دارد؟ 
با کمی دقت، متوجه می‌شویم که «اختیار» بشر، فقط در حد «انتخاب» است و آن هم نه در همه موارد. چنان چه می‌تواند انتخاب کند خدا را اطاعت کند، یا مطیع و عبد طواغیت درونی (نفس) و یا بیرونی (فراعنه‌ی زمان) باشد – می‌تواند انتخاب کند که راه بهشت را برود و یا راه جهنم را بپوید، می‌تواند انتخاب کند به مرگ طبیعی بمیرد و یا خودکشی کند ...، اما آثار آن چه انتخاب می‌کند، اصلاً در اختیار او نمی‌باشد. چون او خلق نکرده و مالک هم نیست.
عقل:
حال به سؤال اعتراضی دوست‌تان دقت کنید و آن را با معیارهای عقلی تطبیق دهید!
*- سؤالِ «اسلام برای چی در هر امری حکم داده»، یعنی: «خدا برای چه حکم داده؟» آیا این اعتراض عقلانی است؟
*- اگر خداوند حکیم حکم ندهد، چه کسی باید حکم دهد؟! بشر نادان؟! آیا این حکم عقل است؟
*- اگر در اموری خدا حکم کند و در امور دیگری بشر حکم کند، چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا می‌شود، دو دو خالق، دو إله، دو معبود، دو ربّ (صاحب اختیار و تربیت کننده‌ی امور) فرض نمود؟!
فرمود: اگر دو إله باشد، فساد و تباهی حتمی است. لذا ما در زمین و آسمان و عرش الهی هیچ فسادی را مشاهده نمی‌کنیم، اما انسان چون خودش و دیگران را إله می‌گیرد، دچار انواع مفاسد و تباهی و عواقب آنها می‌گردد:
«لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ» (الأنبیاء، 22)
ترجمه: اگر در زمین و آسمان غیر از خداى یگانه خدایان دیگرى مى‏بود، قطعاً زمین و آسمان تباه مى‏شد. پس منزّه است خدا- صاحب عرش- از آنچه وصف مى‏کنند.
*- پس، عقل خداداد برای این است که انسان بتواند خدا را بشناسد و به ضرورت هدایت فراگیر از سوی خداوند منّان پی‌ببرد، تا به نبوت معرفت یابد؛ نه این که بگوید: اگر عقل داریم، پس چرا خدا برای همه چیز قانون گذاشته و امر هدایت را به خودمان واگذار نکرده و یا ما را شریک نگرفته است؟ لذا انسان عاقل می‌گوید: الحمدلله رب العالمین، که به ما عقل و علم داد و قوانین همه چیز را نیز خودش وضع و بیان نمود و سپس بر اساس آن اندازه‌ها و قوانین، ما را هدایت نمود.
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى * الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى» (الاعلی، 1تا3)
ترجمه: نام پروردگار والایت را به پاکى بستاى * همان که آفرید و سامان داد * و آن که اندازه کرد، سپس هدایت نمود.

  • سام دادرس

بصیرتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی